آئیننامهی "امداد انسان به انسان"(امام حسن عسکری علیه السلام، نماد آگاهی در زنجیر)
نشست (فقرستیزی در سه عرصه اقتصادی، فرهنگی و تربیتی) _خواهران فعال در کمیته امداد امام خمینی_ ۱۳۹۶
بسمالله الرحمن الرحیم
خدمت خواهران محترم و برادران عزیز سلام عرض میکنم. باید بر شما درود فرستاد که کار و برنامههای خود را وقف خدمت به محرومین و مستضعفین و نیازمندان کردید و این بزرگترین جهاد است و یک شغل مبارک است که مسیر عادی زندگی آدم خدمت به خلق باشد. بعضیها در یک مشاغلی خودشان را گرفتار کردهاند که از طریق صدمه زدن به مردم نان میخورند یا در معرض صدمه زدن به مردم قرار گرفتهاند. مسیر عادی کار و زندگی شما خدمت به خلق شده و این خودش مستقلاً یک توفیق است. سخن از دغدغههای فرهنگی در باب مسائل امداد و خدمت به محرومین است. ما اینجا به چند نمونه از ابهامات بلکه اشکالات فرهنگی که در ذهن بخشی از جامعه و حتی بخشی از مدیران کشور هست، حتی در ذهن اقشاری که با روحیه و استدلال مذهبی به محرومین خدمت میکنند، چه رسد به آنهایی که با انگیزههای غیر مذهبی، حالا مثلاً احساسات انسانی و از این قبل در این کار شریک هستند. چون در بحث به خدمت مذهبی و غیر مذهبی اشاره کردیم این نکته را هم اینجا یادآوری کنیم که خدمت مذهبی به فقرا منظور سر و صدای مذهبی و مذهبینمایی نیست. اتفاقاً یک شرط قبول خدمت به خلق و به خصوص خدمت به محرومین پرهیز مطلق از سر و صدا و ریاکاری است. بعضی فکر میکنند خدمت مذهبی و کار مذهبی یعنی اینکه کار تبلیغات دینی و مذهبی پشت سر آن باشد و به شکلی سر و صدایی بشود. یکی از شرایطی که خداوند در قرآن ذکر میکند و در روایات پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) هست که خدمت به فقرا و محرومین و مساکین و گرفتاران به این شرط از طرف خداوند پذیرفته خواهد شد که هیچ نوع ریاکاری، مطرح شدن اسم من، اسم تشکیل من، ثبت نام ما در این میان مطرح نباشد. خداوند در قرآن میفرماید که اصلاً چرا به صدقه، صدقه میگویند؟ صدقه علامت صداقت است. ریشه آن صداقت و صدق است. صداق هم که به مهریه خانمها گفته میشود ریشه صدق دارد. یعنی میگویند مرد صداقت خودش را با احترام به زن اثبات کند. مهریه قیمت زن نیست. مهریه یک هدیه به زن از باب ادای احترام به اوست. یک نوع تشکر است. وجه مالی آن اهمیتی ندارد. اینهایی که به مهریه به عنوان صداق و قیمت آن خیلی بحث میکنند فکر میکنند این مسئله زنفروشی است. این قیمت زن نیست. مهریه و صداق یک هدیه است که مرد صداقت خودش را در احترام به زن نشان بدهد. صدقه هم که امروز در جامعه ما یک کلمه تحقیرآمیز شده است. میگویند ما صدقه نمیخواهیم. اقتصاد صدقهای نمیخواهیم. آن معنی که در قرآن و روایت از صدقه است، یک معنی بسیار شریف انسانی است. صدقه از صدق میآید. یعنی اگر تو واقعاً انسان هستی، صادق هستی، مؤمن هستی، صداقت در دین و ایمان خودت داری باید این را نشان بدهی. چطور؟ با خدمت به محرومین نشان بدهی. بعد قرآن میفرماید این صدقه دو بعد دارد. یکی خدمت به محروم است، حل مشکلات اوست و یکی هم که از آن مهمتر است و تو به آن توجه نداری رشد خودت است. خودت آدم میشوی. هر کس بیشتر برای خدا به انسان خدمت کند خودش رشد میکند. این ثواب و گناه که میگویند، منظور از ثواب و گناه، رشد و سقوط است. ثواب آن چیزی است که ما را انسانتر میکند. به خدا نزدیکتر میکند. البته پاداش مادی و معنوی آن هم خواهد بود. گناه آن چیزی است که ما را از خدا و از انسانیت خودمان دور میکند. ممکن است یک کسی با نگاه غیر دینی بگوید من به خدا و آخرت کاری ندارم و این برای ثواب نیست بلکه دوست دارم به محرومین خدمت کنم. سوال اینکه آیا این میشود؟ بله، میشود. اما تا کجا میشود؟ این که کسی بگوید من خدا و پیامبر(ص) را قبول ندارم و برای دین و آخرت این کارها را نمیکنم، بلکه دوست دارم به محرومین خدمت کنم. این احساسات من است و عواطف به من میگوید. انسان هستم و دوست دارم به انسانهای دیگر خدمت کنم. آیا این یک ارزش است؟ بله، ارزش است. اما ارزش ناقص است. چرا؟ چون یک، خودت رشد نمیکنی. انسان باید به خدا نزدیک بشود. باید برای پس از این عالم آماده بشود و در همین عالم رشد کند. اگر گفتی من خدا و آخرت را قبول ندارم و به دیگران خدمت میکنم، حتماً تو از شخصی که خدا و پیغمبر را قبول ندارد و به آدمها ظلم میکند و حق مردم را بالا میکشد، بهتر هستی. در این شکی نیست که تو از آنها بالاتر هستی. خداوند با کافر که عادل و خادم است و به محرومین خدمت میکند فرق قائل است با کافری که ظالم است و کاری به فقرا ندارد. خدا عادل است. کافر عادل را با کافر ظالم فرق قائل است. بین مؤمن عادل و خادم با مسلمان ظالم یا مسلمانی که با فقرا و محرومین کاری ندارد هم فرق قائل است. خیلی فرق قائل است. اما اگر کسی برای خدا عمل کند یک، ریا نباید در آن باشد. سر و صدای مذهبی در آن نباشد که بگویند ما داریم این کارها را میکنیم. متأسفانه من میبینم بعضی از خیریهها حتی با هم رقابت میکنند بر سر اینکه اسم کدام خیریه و کدام واقف مطرح بشود. اینها دیگر خیلی جالب است. یعنی خسر الدنیا و الآخره شده است. هم اموالت را میدی و هم ثواب نمیبری. قرآن میفرماید «لا تبطلوا...»، باطل نکنید، «صَدَقاتِکُم...»، این خدمتهایی که به انسانهای محروم میکنید و قرار است صادقانه باشد، باطل نکنید. یعنی ارزش معنوی آن را خراب نکنید. «بِالمَنِ و الاذی...»، یکی منت گذاشتن یعنی تحقیر کردن انسان است، یعنی به آن کمک میکنی، خانه میدهی، امکانات میدهی، لباس، غذا، ازدواج، بهداشت، اما منت هم میگذاری و آن را تحقیر میکنی. فرمود تو این کار را کردی و مشکل مالی آن فقیر حل شد، ولی تو آدم نشدی. تو آدم نمیشوی. این کار تو ارزش معنوی ندارد. چون او را تحقیر کردی. چون در ازای آن یک مطالبهای داری. چون میگویی این کار را برای تو کردم و تو باید به من احترام بگذاری، یا تو باید این کار را بکنی. باطل کردی. یکی منت، یعنی تحقیر انسان محرومی که به او کمک میکنی و به او توهین میکنی و دومی «اذی» است. اذی به معنی اذیت است. به معنی هر نوع شکنجه روحی و روانی است. معطل کردن و مسخره کردن او و این که کاری کنی که بگوید عطایت را به لقایت بخشیدم. قرآن دو شرط میفرماید. تحقیر نکن، مطالبه چیزی نکن، اذیت نکن. او باید احساس راحتی کند و باید شخصیت و کرامت او حفظ بشود. اگر این کارها را کردی خداوند خدمت تو به محروم را قبول میکند. چه کسی این کار را میکند؟ کسی که خالصاً برای خدا انجام بدهد. نه ریای مذهبی و نه ریای غیر مذهبی باشد که بخواهد بگوید ما خیر هستیم، ما امکانات میدهیم و ما به فکر انسان هستیم. حالا اگر کسی واقعاً برای خدا این کار را انجام بدهد از هیچ کس طلب ندارد. میتواند واقعاً بدون هیچ منت و اذیتی به خلق خدمت کند. دوم اینکه حتی اگر آن فقیر و آن انسانی که به او کمک میکنی، قدر تو را نشناسد، از تو تشکر نکند، اصلاً برگردد و به تو فحش بدهد و مسخره کند، اگر برای خدا عمل کردهای باز هم روحیه تو عوض نمیشود. اگر او به تو فحش هم میدهد باز هم به او خدمت میکنی. چون تو برای او این کار را نمیکنی. میگویی تو قدر زحمات من را نشناختی. عیبی ندارد. طرف من تو نیستی. طرف من خداست. باز هم خدا از من میخواهد که به تو کمک کنم. تو به صورت من تف بینداز ولی من باز هم به تو خدمت میکنم. تشکر نکن. من باز هم به تو لبخند میزنم و محبت میکنم. وظیفه من است. ولی اگر خدا در کار نبود و گفتی من برای انسانیت و عواطف و احساسات و نوع دوستی و بشردوستی این کار را میکنم. اینها تا یک حدی بله ولی از یک حد به بعد شعار و دروغ است. بالاخره تو داری به خاطر او به خودش کمک میکنی. اگر او قدر تو را نشناسد، یا دیگران حقشناسی نکنند و تو را تشویق نکنند یک جایی میبری. آقا ما برای انسانیت این کار را کردیم. مثل همین الان که زلزله شد و بعضی از این چهرهها و غیر چهرهها میروند و میگویند برای انسانیت کمک میکنیم و بعد 300 عکس و سلفی هم میگیرند. مثلاً دستمال کاغذی پخش میکند و 200 عکس میگیرد و در سایتها میگذارد. اگر برای خداست که دیگر این سر و صداها چیست؟ کسی نباید بفهمد. تو یک کاری میکنی که همه بفهمند. البته مسئولین حکومتی باید بفهمند چون وظیفه آنهاست و باید پاسخگو باشند. اما کسانی که میگویند ما برای انسانیت کار خیر میکنیم، سر و صدایی که دارند از کاری که میکنند بیشتر است. معمولاً اینطور است. فرق خدمت به انسان برای خدا و یا اینکه به خدا کاری نداشته باشیم و بگوییم ما سکولار هستیم و میخواهیم به انسان خدمت بکنیم و بشردوست هستیم این است. این یک ارزش است. اما چقدر صادقانه است؟ و تا کجا بدون من و بدون اذیت و منت و بدون سر و صدا و تبلیغات و ریا ادامه پیدا میکند؟ اگر میخواهی ریا بکنی مذهبی باشد یا غیر مذهبی باشد فرقی نمیکند. اینها بخشی از فرهنگ امداد به انسان است که باید اصلاح بشود. یک نکته دیگر این است که بعضیها خیال میکنند خدمت به انسانهای گرسنه، مسکین، محروم که نیازهای اولیه زندگی آنها تأمین نیست همیشه فقط یک کار مستحبی است که اگر ما این کار را کردیم لطفی کردهایم و این وظیفه ما نبوده است. این هم خلاف است. میفرمایند اگر انسان گرسنه و محروم به شما مراجعه کرد و از شما کمک خواست، نه گداهای تقلبی، انسانی که واقعاً گرفتار است. حالا در مورد گدای تقلبی هم یک روایت از امام حسن عسگری(ع) دیدم که اتفاقاً همین ایام، ایام شهادت ایشان است. حالا چند حدیث از ایشان در همین باب آوردهام. از امام(ع) سوال میکنند که اگر کسی از ما کمک میخواهد، ما احتمال میدهیم که راست میگوید یا احتمال میدهیم که دروغ میگوید. لذا تا مطمئن نشویم واقعاً فقیر و گرسنه است چیزی به او نمیدهیم. از کجا معلوم راست بگوید؟ امام حسن عسگری(ع) فرمودند خیلی خوب، از کجا معلوم دروغ میگوید؟ یک احتمال این است که راست میگوید، یک احتمال این است که دروغ میگوید. اگر دروغ بگوید و تو بدهی تو پاداش آن را بردهای و تو رشد میکنی. ولی اگر راست بگوید چه؟ احتیاط، عقل، اخلاق میگوید که وقتی هم شک داری بده. تو وظیفه انسانی و الهی خود را انجام بده. این فرهنگ امام حسن عسگری(ع) و اهل بیت(ع) است. فرمود بالأخره یک انسان است. یک وقت میدانی گدای حرفهای و شغل اوست و کذاب است که بحث دیگری است. یک وقت یک کسی میآید و از تو کمک میخواهد. با خودت میگویی از کجا معلوم که راست میگوید؟ شاید دروغ بگوید. امام حسن(ع) فرمودند بگو شاید هم راست میگوید. اگر راست بگوید چه؟ اگر دروغ بگوید یک مبلغی از تو گرفته است. اما اگر راست بگوید و هیچی نگیرد چه؟ اگر واقعاً الان گرفتار است چه؟ در یک روایت دیگر فرمودند میدانید کسی که به شما مراجعه میکند از چه مشکلاتی عبور کرده است؟ این روایت از امام حسن(ع) است. فرمودند این دیشب تا صبح درست نخوابیده است. در رختخواب خود غلت زده است. دیده خانم و بچههایش مشکل دارند و نمیتواند. تا صبح در فکر بوده که پیش چه کسی بروم؟ خودم رو کچک کنم و تحقیر بشوم. چه بگویم و چطور بگویم که باور کنند؟ بعد که باور کنند چقدر به من میدهند؟ بعد با او چه کار کنم؟ امام حسن(ع) میفرمایند چه بسا همه این مراحل را گذرانده است. شب تا صبح درست نخوابیده، خودش را شکسته و خرد کرده و پیش تو آمده است. به همه این مراحل توجه داشته باش. فرمودند کمک کردن به دیگران در اغلب موارد واجب است و مستحب نیست. میدانید که در فقه ما هم هست اگر کسی آمد از شما کمک خواست و شما متوجه شدید او واقعاً گرسنه است، لباس مناسب، مسکن مناسب، امکانات مناسب یا دارو ندارد، کمک کردن به او مستحب نیست، واجب است. مثل نماز است. یعنی کمک نکردن به او حرام است. گناه شرعی است. این در فقه ماست. اگر کمک نکنی حرام است. کسی به درب خانه تو آمده و میگوید من گرسنه هستم. اگر غذا داری و به او غذا ندهی حرام است. غذا دادن به او و سیر کردن او واجب است. میگوید من سرما میخورم، لباس مناسب ندارم. مثل نماز واجب است اگر لباس اضافی داری به او بدهی. پتویی به او بدهی. اگر امکانش هست او را به خانه و به اتاقت بیاوری و او را اسکان بدهی. یک وقتی ما با بعضی از رفقای مسجد محل، زمان جنگ و دهه 60 برنامهریزی کردیم این کارتن خوابهای محله را جمع کنیم و بچههای مسجد ما اینها را به حمام بردند و شستند و لباس نو دادند. بعد نمیدانستند حالا با آنها چه کار بکنیم. هیچ جا نبود. آن موقع نواخانه و گرمخانه نبود. الان حتماً در مشهد هست. هست؟ آن موقع نبود. من یادم هست از عملیات بدر مجروح شده بودم و با عصا آمده بودیم و با همین رفقا به هر جایی رفتیم که اینها را جمع کنند گفتند ما جایی نداریم. گفتیم در این شب زمستان و سرما چه کار کنند؟ گفتند هیچی، مگر اینکه بروند جرمی بکنند و به زندان بروند تا آنجا نگهشان دارند. گفتم پس با اجازه شما من یک سنگ به اینها میدهم تا شیشهای بشکنند و شما بیایید اینها را بگیرید و به زندان ببرید. اینقدر بیحساب و کتاب بود. حالا کاری ندارم. رفتیم دادگستری. آن موقع رئیس دادگستری یک آقایی بود و با او درگیر شدیم و ما را بازداشت کردند. گفت اسم تو چه هست؟ گفتم اسم من بسیجی است. اسم ندارم. گفت چه کار داری؟ گفتم این کارتن خوابها در زمستان زیر برف و باران خوابیدهاند. اینها چطور است. گفت بله. چه کار کنیم؟ قانون نداریم. حالا به آن قضایا کاری ندارم. میخواهم این را عرض کنم که مردم از کنار اینها، در حالی که زمستان است و برف میآید رد میشدند و هیچ کس هم محل نمیگذاشت. چه متدین، چه مذهبی و چه غیر مذهبی رد میشدند. در ذهنها این است که این موارد مستحب است و واجب نیست. بعد یادم میآید اینها را تقسیم کردیم. یکی، دو نفر از اینها را پدر من گفت به خانه خودمان بیاور. به زیر زمین خانه رفته بودند. اینها روزها به گدایی میرفتند و شبها به خانه ما میآمدند. بعد گفتم بیایید پولهای گدایی را با هم قسمت کنیم. شبها میآمدند میخوابیدند. سیگارهای بدبویی هم میکشیدند که سر بوی سیگار آنها هر روز دعوا بود. بعد سال دیگر آن سه، چهار ماهی که هوا سرد بود قشنگ به درب خانه میآمد و زنگ میزد و شبها به خانه پدر ما میآمد. زمستان و پاییز که هوا سرد بود. بقیه سال که هوا گرم بود میرفت. چون شبها در خیابان میخوابیدند. یک وقت در ذهنها میآید که ما نسبت به اینها وظیفه قطعی نداریم. اگر هم بکنیم لطفی است. امام حسن عسگری(ع) میفرماید نه. از کنار اینها عبور کردن و کمکی نکردن حرام است. نکته بعد این است که بعضیها فکر میکنند ما در حدی باید به اینها کمک کنیم که نمیرند. بخور و نمیر باشد. اما اگر طرف سیر است و نمیمیرد دیگر مازاد بر او واجب نیست. این هم اشتباه است. در روایات پیامبر و اهل بیت(ع) هست که اگر کسی میتواند کار کند، کار بکند. اگر نمیتواند کار بکند، پیر است، مریض است، کودک است، امکان کار ندارد، یا میخواهد کار بکند و کاری برای او پیدا نشده، تنبل و فراری از کار و مفتخور نیستند، فرمودند اینها باید در سطح زندگی به حد دیگران برسند و تا به آن سطح نرسند کمک کردن به آنها واجب است. یعنی نگو حالا یک چیزی دارد دور خودش بپیچد و همین کافی است. نه. باید دو دست، سه دست لباس داشته باشد. نگو بالأخره نمیمیرد و روزی یک وعده میخورد. نهخیر. باید مثل بقیه روزی دو، سه وعده بخورد. تا اینجا واجب است به او کمک کنی نه تا حدی که نمیرد. زمستان باید خانه او گرم باشد. باید امکان تحصیل داشته باشد. باید وقتی مریض میشود امکان بهداشت داشته باشد. هم بر دولت اسلامی و حکومت اسلامی واجب است که در حد توانش بکند و هم بر ثروتمندان، به خصوص فامیل و بستگان و همسایگان و دوستان واجب است. بر ثروتمندان جامعه و مرفحین واجب است. میبینی 7، 8، 10 نفر هستند و یک اتاق دارند که سقف آن دارد میریزد. زمستانها چکه میکند و هر لحظه ممکن است بریزد. در خانه 20 نفر هم میرود کار میکند. همه هم خبر دارند. همه هم هر سال مبلها و پردهها را عوض میکنند. در روایت هست که امام(ع) میفرمایند به خدا عقیده ندارید. شما آخرت را قبول ندارید. دین ندارید و دروغ میگویید. تا اینجا طلا میگذارید. در میهمانیها طلای خود را به همدیگر نشان میدهند. خانمها پرده و مبلهای خود را به هم نشان میدهند و مردها هم ماشینها و ویلاها و آخرین معاملهای که کردند را میگویند. مذهبی هم هستند. از غیر مذهبیها که توقعی نیست. بیدین است. بیدین میگوید خدا و آخرت چیست؟ همین دنیاست. ما که ادعای دینی داریم، میگوییم خدا و آخرت و پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) را قبول داریم و عزا و میلاد اهل بیت(ع) را میگیری باید بدانی که اینها این روشها را اصلاً قبول ندارند. میهمانی با 10 نوع غذا را قبول ندارند. بعضی از خانمها هستند که در هر میهمانی یک لباس میپوشند. میگوید این لباس را که قبلاً پوشیدهام. اینها فکر میکنند لباس یک بار مصرف است. میگوید این لباس را که یک بار پوشیدهام. مگر لباس برای یک بار است؟ اینها مشکل عقلی دارند. کسانی که میگویند من این لباس را یک بار در میهمانی پوشیدهام و دیگر نمیپوشم یا مشکل عقلی دارد، یا مشکل دینی و ایمانی دارد. یک چیزی هست. یعنی چه؟ مگر لباس برای یک بار مصرف است؟ بعد یک خانمی به خانه میآید و در میهمانیها برایشان کار میکند. اصلاً از او نمیپرسد تو چطور زندگی میکنی؟ بعد که از او سوال میکنی میبینی شوهرش مریض است و افتاده و نمیتواند برای کار برود. بچهاش فلان مشکل را دارد. یکی دیگر طلاق گرفته. شوهر یکی مرده و عمله و کارگر بوده و سر کار افتاده و با سه بچه مرده است. یکی فلج است. این دارو میخواهد و ندارد. یکی مرض قند دارد و نمیتواند انسولین بخرد. تو هم طلاهایت را تاب بده. امام(ع) میفرماید دین نداری. مسلمان نیستی. شیعه نیستی. کل شیعه اینها شده است. اینها بخشی از احکام اسلام و تشیع است. پیامبر اکرم(ص) فرمودند «اِنی اُصَلی و اَنام...»، من هم نماز میخوانم و عبادت میکنم و هم میخوابم. تعادل است. «اَصومُ و افطِر...»، روزه میگیرم، افطار هم میکنم. «و اَضحَکُو اَبکی...»، میخندم و گریه هم میکنم. زندگی ترکیبی از همه اینهاست. «فَمَن رَغِبَ عَن مِنهاجی و سُنتی...»، کسانی که افراط و تفریط کنند و از این منهاج و سنت و روش من فاصله بگیرند، «فَلَیسَ منی.»، از من نیستند. در خط من نیستند. زندگی که فقط گریه یا زندگی که دائم خنده و مستی باشد. زندگی که دائم رنج و زندگی که دائم شادی باشد. نه، زندگی بالا و پایین دارد. باید یک زندگی متعادل باشد. فرمود باید مادیت و معنویت را هر دو با هم دید. شاد کردن هم بخشی از امداد است. نکته سوم اینکه همه امداد فقط امدادی مادی نیست. این خیلی مهم است. مسکن مهم است. بهداشت مهم است. ازدواج و امکان ازدواج مهم است. یکی از بزرگترین پاداشها را کسانی دارند که در خانواده دو دختر و پسر را به هم برسانند. حالا البته بعضیها ترسیدهاند و میگویند بعد طلاق میشود و میگویند تو کردی. اتفاقاً در روایت از امام(ع) داریم که فرمودند این حرفها را نزنید. شما معرفی کنید، اینها را به هم وصل کنید. اصرار نکنید که حتماً بشود. ولی اینها را به همدیگر معرفی کن، حالا تصمیم با خودشان است. ولی بیتفاوت نباشید که یا سن ازدواج بالا برود یا به گناه و روابط نامشروع بیفتد که ظلم به پسر و دختر است. ظلم به بچهای است که به دنیا میآید و اتفاقاً بیش از همه ظلم به زن است. بزرگترین قربانی این روابط نامشروع بدون ازدواج زن است. اصلاً برای مردها ازدواج مهم نیست. از خدا میخواهند ازدواج نکنند. چون ازدواج کلی تعهد برای مرد میآورد. ازدواج تعهدی برای زن نمیآورد. همه تعهدهایش برای مرد است. بزرگترین آرزوی مردهای دنیا این است که بدون ازدواج با زنها باشد. ازدواج سفید اصلاً اسم قشنگی است که مردها برای استثمار زن گذاشتهاند. یعنی بیا با همدیگر باشیم. من هیچ مسئولیتی در برابر تو قبول نمیکنم، اگر حال هم نکنم اوردنگی میزنم تا به دنبال کارت بروی. ازدواج سفید همین است. یعنی بدون هیچ تعهدی من با تو هستم. این به نفع مرد است. اصلاً این چیزهایی که میگویند حقوق زن است همه اضافه حقوق مرد است. مثلاً بیحجابی آرزوی همه مردهای دنیاست. مردهایی که تربیت دینی ندارند. حجاب یک محدودیت برای مرد است و برای زن نیست. از مردهای دنیا رأیگیری کنید. همه میگویند زنها بیحجاب بیرون بیایند. اصلاً کلاً برهنه بیرون بیایند. این آزادی زن نیست. این آزادی مرد است. اینها منافع مردهاست. حقهبازهایی در مردها به اسم فیلسوف و نظریهپرداز و فمنیزم پیدا شدند و یک چیزهایی را به عنوان حقوق زن و آزادیهای زن نوشتند که همه فوق حقوق و اضافه حقوق مردهاست. یک بخشی از امداد امکان ازدواج است. قرآن دستور میدهد. میفرماید «اَنکِحوا...». بعضیها این را «اِنکَحوا» خواندهاند. «اَنکِحوا» یعنی بین دختر و پسرها ازدواج به راه بیندازید. «اِنکَحوا» یعنی خودتان ازدواج کنید. قرآن میفرماید «اَنکِحوا الیتاما...»، قرآن میفرماید نهاد ازدواج را در جامعه فعال کنید. دخترها و پسرها و به خصوص آنهایی که دستشان نمیرسد و ارتباطات ندارند و همدیگر را نمیشناسند، خانوادههای سالمی که مشکل مالی دارند را به هم برسانید. این یک بخش مهمی در جامعه ماست. مانع طلاقها بشوید. طلاقها برای چه بیشتر شده است؟ ریشهیابی کنید. این هم امداد است. شادی هم امداد است. یک کسی میگوید خدمت امام صادق(ع) بودم و راجع به جامعه و شهری که هستیم صحبت میکردم. امام صادق(ع) وسط صحبتها از من پرسیدند که شوخی هم با همدیگر میکنید؟ چون این داشت از ارزشهای مکتبی و انقلابی حرف میزد. خیلی محکم و سفت و خشک حرف میزد. امام صادق(ع) پرسیدند روابط شما با همدیگر چطور است؟ اهل شوخی هم هستید یا دائم محکم هستید و حرفهای جدی میزنید و اخم میکنید؟ این سوال امام صادق(ع) است. فرمودند شوخی در جامعه شما جایی دارد یا همه با هم رسمی هستند؟ گفت کمی، روابط ما خیلی شاد نیست. امام صادق(ع) میفرماید «لا تفعلوا...»، اینطور زندگی نکنید. همه چیز خشک و رسمی و خشن و با قانون و اخم نباشد. ماشین نباشید. «لا تفعَلوا...»، ماشین نباشد، خشک نباشید. «فَاِنَ المُداعَبة من حسنِ الخُلُق...»، شوخی کردن یک بخشی از اخلاق اسلامی است. یک بخشی از اخلاق اسلامی و خوش اخلاقی این است که شوخی کنید، با هم جوک بگویید، لطیفه بگویید، سر به سر هم بگذارید. فضای جامعه و خانواده و روابط فامیلی و محیط کار در نگاه امام صادق(ع) یک فضای شاد است. میدانید از حضرت زهرا(س) روایت داریم که پرسیدند جامعه دینی چه جامعهای است؟ فرمودند جامعهای که با هر کس روبرو میشود با لبخند روبرو بشود. وقتی به هم نگاه میکنید به همدیگر استرس و فشار منتقل نکنید. به همدیگر آرامش و شادی بدهید. در روایت داریم که خود حضرت زهرا(س) همیشه لبخند بر لب داشته است. حضرت امیر(ع) همیشه لبخند بر لب دارند. اصلاً یکی از جرمهای حضرت امیر(ع) از قول بعضیها این بود که ایشان خیلی سنگین نیست و وقتی در جلسات مینشیند شوخی میکند. یکی از دلایلی که گفتند ایشان بعد از پیامبر(ص) به درد خلافت نمیخورد این بود که میگفتند جوان است. میگفتند 30 و چند سال دارد و این رهبر امت بشود؟ بهانه بود. یکی هم این بود که ایشان در هر جلسهای که مینشیند شوخی میکند. جوک میگوید و سر به سر میگذارد. فضا را شاد میکند و سنگین نیست. خلیفه باید یک آدم سنگین باشد و سن او هم زیاد باشد. اینها جرمهای علی(ع) است. حضرت امیر(ع) همیشه لبخند بر لب داشتهاند. در روایت داریم که هیچ وقت لبخند از لب پیامبر اکرم(ص) پنهان نمیشده است. همیشه لبخند داشتهاند. در روایت داریم که پیامبر(ص) نه بلند بلند و قاه و قاه میخندیدهاند و نه اخم داشتهاند. همیشه یک لبخند نمکین گوشه لب پیامبر(ص) بوده است. وقتی که از یک کاری یا یک کسی خیلی عصبانی و ناراحت میشدند آن لبخند نبوده است. این اوج عصبانیت بوده است. پس یک بخشی از امداد هم برنامهریزی برای شادی خانوادههای نیازمند است. همه چیز شکم نیست. یک بخشی هم شعور است. کار فرهنگی و تربیتی و علمی است. یک بخشی هم شادی است. یک بخشی هم شرف است. آبرو و کرامت است. این چهار «ش» است. شکم، شعور، شرف، شادی. همین الان درست کردم. فکر نکنید یک قانونی است و به عنوان یک قاعده زود یادداشت نکنید. همین الان به ذهنم آمد. شکم مهم است. گرسنه نباشد. شعور مهم است. کار فرهنگی و علمی که عقل او زیاد بشود. شعور دینی، شعور اجتماعی، شعور سیاسی داشته باشد. شرف یکی همان «لا تبطلوا بالمَنِ و الاَذی» است. توهین و تحقیر را حق نداری. کرامت او باید حفظ بشود. یکی دیگر هم شادی است. بگوییم غذایت را که دادیم، این هم خانه، این هم آگاهی، دیگر چه میخواهی؟ بفرما. انسان به خنده احتیاج دارد. حضرت امیر(ع) در روایت دارد وقتی خانه بچههای یتیم و فقیر و گرفتار میرفتند غذا که میبردند، کمک میکردند، عذرخواهی میکردند و بعد حضرت امیر(ع) شروع به مسخره بازی برای بچهها میکرد. صدای گوسفند در میآورد. چهار دست و پا میرفت و میگفت بپرید بالا. میخواهید برویم. اینقدر کارهای سبک با بچهها میکند که قنبر به حضرت امیر(ع) میگوید یا امیرالمؤمنین اجازه میدهید یک انتقادی بکنم؟ یک سوال بکنم؟ امیرالمؤمنین علی(ع) میگوید بله، بگو. گفت این کارها در شأن خلیفه مسلمین و امیرالمؤمنین است که صدای گوسفند و حیوانات و بلبل و گنجشک برای بچهها در میآورید؟ حضرت امیر(ع) فرمودند آره. گفت ما از هر خانهای بیرون میآییم باید دو اتفاق افتاده باشد. یک، شکمها سر و دو، چهرهها شاد باشد. باید بخندند. من تا صدای خنده بچهها، کودکان و اهالی این خانه را نشنوم بیرون نمیروم. این چهار مورد را در روایات هست که باید دقت کرد. پیامبر(ص) فرمودند «انَ الله عزوجل لا یؤاخذ المَزاحُ الصادقُ فی مزاحِه...»، اگر کسی شوخی میکند، زیادی هم شوخی میکند، منتها حد نگه دارد، در حدی که خودش سبک بشود یا چرت و پرت بگوید نه، خودش یا دیگران را تحقیر کند نه، اما شوخ مزاج باشد و صادق باشد، یعنی واقعاً هدفش شاد کردن مردم باشد، پیامبر(ص) فرمودند خداوند چنین کسی را مواخذه نمیکند. این یک نوع خدمت به خلق است. در روایت دارد خانه مناسب، اگر بیمار هستند بهداشت، لذت بوی خوش. مثلاً ممکن است الان به شما بگویند برای خانوادههای محروم ادکلن و عطر بدهید. بگویی برو بابا این قرطی بازیها چیست. در روایت داریم که فرمودند بوی خوش جزو حقوق اولیه یک خانواده مسلمان است. باید بتوانند عطر و ادکلن بزنند. در روایت امام حسن عسگری(ع) آمده که یکی فرمودند در این قضایای بدهکاریها و طلبکاریها مراقب باشید که دو اتفاق نیفتد. یکی اینکه بالأخره یکی از کسانی محتاج امداد و کمک هستند بدهکارها و ورشکستهها هستند. از کسانی هستند که واجب است به آنها کمک کرد و احترام اجتماعی آنها را برگرداند. اولاً فقه ما و روایات اهل بیت(ع) اجازه نمیدهد خانه کسی که برشکست شده را از او بگیری. یعنی به تو میگویند شما بدهی داری و ما خانه تو را میگیریم. خانواده تو بروند و در خیابان بخوابند. همچین حقی نداری. بزرگترین بدهکار دنیا هم که باشی خانه و خانواده تو باید امنیت داشته باشند. زن و بچههای تو نباید آواره بشوند.
بانکها این کار را میکنند.
غلط میکنند. بعضی بانکهای ما به همین قوانین بانک اسلامی که بعد از انقلاب نوشته شده هم عمل نمیکنند. این یک مشکل ماست. بعضی بانکهای ما به قانون اساسی و به قوانین بانکداری اسلامی عمل نمیکنند. بعضی بانکهای ما متأسفانه اینطور هستند. حالا بعضی از اینها هم خودشان را گرفتار کردهاند و هم بعضی از ملت را گرفتار کردهاند. یکی از اصلاحات مهم حتماً این است و این کار باید انجام بشود. بدیهای بانکهای غیر اسلامی را دارند و بعضی از اینها خوبیهای بانک اسلامی را ندارند. ببینید «محمد بن حسن صفار» به امام حسن عسگری(ع) نامه مینویسد و میگوید اینجا کسی تا 100 درهم بدهکار است و میگوید من تا 10 روز دیگر طلبت را میدهم. ولی اگر نتوانستم و نیاوردم 10 برابر، یعنی 1000 درهم به تو بدهکار باشم. شاهد هم گرفته و خودش قبول کرده است. امام حسن عسگری(ع) فرمودند اولاً آن شاهدی که گرفته حرام است که شهادت بدهد. غلط کردهای که شاهد گرفتهای. خودت هم حق نداری به خودت ظلم بکنی. خودت هم حق نداری خودت را ده برابر بدهکار کنی. آن طلبکار هم حق ندارد این مطلب را بگیرد. الان بعضی از طبقات محروم و گرفتار را داریم که اینها به خاطر بدهیهای بزرگ برشکست شدهاند. هم خودشان اشتباه کردهاند و هم طلبکارشان خطا و گناه کرده است. البته اینجا ما یک بحث ربا داریم و یک بحث غیر ربا داریم. مسئله تورم و کارمزد است که من نمیخواهم الان وارد آن بشوم. اینها یکی نیست. همه این موارد واقعاً ربا نیست. نمیخواهم بگویم هر کسی یک چیزی بدهد و یک مقدار بیشتر بگیرد همه رباست. نه. مواردی هست و مواردی نیست. تشخیص آن کار تخصصی است و اجرای آن هم نظارت میخواهد که ما نظارت درستی متأسفانه نداشتهایم. حالا من به بانکها کاری ندارم. الان من روابط بین مردم را میگویم. الان شما متأسفانه به بازار میروی. الان دو مسلمان میخواهند از همدیگر وام بگیرند میگوید چقدر میدهی؟ تو حق نداری این کار را بکنی. فرمود خودت هم حق نداری خودت را ده برابر بدهکار کنی. شاهدی که شهادت میدهد هم شهادتش باطل است. فرمودند چیزهایی است که وظیفه حکومت است. یا حکومت به وظیفه خود عمل نکرده یا میگوید اصلاً وظیفه ما نیست. فرض کنید در یک مسیرهایی جادههایی ناامن است. باز در همان نامه «محمد بن حسن صفار» به امام حسن عسگری(ع) میگوید یک کسی حکومتی نیست. در بخش خصوصی است. میگوید من در جادهها و کاروانها امنیت شما را تضمین میکنم. مراقبت و دیدبانی میکنم و یک قراردادی هم میبندد. میگوید من اینقدر از شما پول میگیرم و امنیت شما را تأمین میکنیم. اینجا در این مسیر امن نیست. آیا میتواند بگیرد؟ امام(ع) فرمودند بله. اگر قراردادی که بسته عادلانه است و وظیفهاش را درست انجام بدهد و آنها هم راضی هستند و جفا هم نیست حق است و میتواند بگیرد. یعنی چه؟ یعنی قراردادهای بخش خصوصی، حتی در مسائل مهمی مثل امنیت و غیر از آن بایستی حقوق طرفین، از این طرف حق امنیت و از آن طرف حق ناشی از تأمین امنیت حفظ بشود. باز ارتباط آن با کار شماست. یک بخشی از مسئله امدادرسانی به طبقات محروم مسئله امنیت آنهاست. اگر برای تأمین امنیت یک شهرهایی، محلاتی، راههایی که ناامن است خرج کردی این هم جزو مسائل امداد به مردم است و یک امر واجب الهی است و یک کاری است و در ازای آن کار میتوان قرارداد بست و به قرارداد باید عملاً و دقیق وفا کرد. گاهی در معاملات ظاهراً درست قانونی مردم کلاه همدیگر را برمیدارند. یک عدهای اینجاها بیچاره میشوند و محتاج امداد و امدادگر و کمیته امداد میشوند. باز این هم یک بخش است. در یک تعبیر دیگری «شیخ طوسی» از «محمد صفار» نقل میکند و میگوید اینها به ایشان دسترسی نداشتند و امام حسن عسگری(ع) بازداشت بودند. در بازداشتگاه و در حکومت نظامی و مقر پلیس بودند. میدانید عسگرین که مرقد دو امام بزرگوار است، اینجا زندان آنها بوده است. اینجا که الان حرم است زندان بود و قرارگاه مرکزی پلیس و ساواک فرماندهی ارتش خلافت بنیعباس بود. اینها را به مرکز خود ساواک آورده بودند و در زندانی به اسم خانه اینها را تحت کنترل داشتند و همان جا هم شهیدشان کردند و همان جا هم دفنشان کردند. در همان بازداشتگاه. اینجایی که الان حرم است مرکز قرارگاه ارتش و پلیس بنی عباس بود. اینها در همان بازداشتگاه و در حصر با بیرون ارتباط داشتند. گاهی از بیرون سوالات فقهی، سوالات اجتماعی، سوالات کلامی، اعتقادی، سوالات سیاسی و ارتباطات مالی و شبکهای و تشکیلاتی با اینها داشتند. امام حسن عسگری(ع) از همان جا 5 قرارگاه را در 5 نقطه از جهان اسلام رهبری میکردند. قرارگاه مصر در شمال آفریقا، قرارگاه یمن، قرارگاه عراق، قرارگاه حجاز، قرارگاه ایران. از همانجا رهبری میکردند. بعضی از سوالات راجع به سبک زندگی و مناسبات و روابط اقتصادی میآمد و میگفتند ما که این حکومت بنی عباس را قبول نداریم. در این مسائل چه کار کنیم؟ یکی این است، کلاههای شرعی و کلاههای قانونی که بر سر همدیگر میگذاریم، مثلاً میدانی ظلم است که اموالش را بالا میکشی ولی میگویی طبق فلان ماده و طبق فلان ماده میشود این کار را کرد. یا طبق فلان فتوا اگر اینطور نگاه بکنیم و اینطور استفتا کنیم و همه واقعیت را نگویی و از این زاویه مطرح بشود میتوان یک مقدار آن را شرعی کرد. مثل آن که قرآن میفرماید به یهودیها میگفتند شنبه صید نکنید چون تعطیل است و به عبادت بپردازید. شنبه یهودیها، یکشنبه مسیحیها، جمعه مسلمانها. قرآن به مسلمانان میفرماید دیگر جمعه را حرص دنیا نزنید. به نماز جمعه بیایید و عبادت کنید و رابطه خود با خدا را محکم کنید. به دیدن همدیگر بروید و رابطه خود با خلق را محکم کنید. تفریح و آرامش و استراحت داشته باشید. قرآن میفرماید حتی پیامبر(ص) داشت خطبه نماز جمعه میخواند یک مرتبه کاروان آمد و گفتند حراج است و یک عالمه از جمعیت در حالی که پیامبر(ص) ایستاده و صحبت میکند رها کردند و رفتند و گفتند نماز که همیشه هست. حالا ما برویم که شاید جنسها دیگر گیر نیاید که قرآن میفرماید «ترکوا کقائما...»، تو را ایستاده رها کردند و رفتند. حالا قرآن میفرماید حضرت موسی(ع) به یهود و بنیاسرائیل گفت شنبه صید نکنید. اینها زرنگی کردند. رفتند روز قبل کانال کندند و تور گذاشتند که این ماهیها که میآیند گیر کنند و نتوانند برگردند بعد یکشنبه آمدند و آنها را گرفتند. شنبه این کار را کردند و تور گذاشتند. این ماهیها میآمدند داخل و دیگر نمیتوانستند برگردند. گفتند ما شنبه که صید نکردیم. اینها شنبه داخل آب بودند. ما یکشنبه آمدیم و گرفتیم. از این کارها مسلمانها هم بلد هستند. آقا یک روایتی دیدم که گفته بله، اینطور میشود. خب آن یک روایتی که سه احتمال دارد را دیدی، 500 روایتی که فقط یک احتمال دارد را ندیدی؟ 100 آیه صریح قرآن را ندیدی؟ میگوید یک روایت دیدم که آن میگوید این کار را میشود کرد. از انواع جاها این کارها را میکنند. مثلاً ازدواج، ازدواج موقت، ازدواج مجدد برای چه کسی است؟ اینها برای حل مشکل زنان و مردانی است که در مسیر عادی که اصل ازدواج دائمی تک همسری هست مشکلشان حل نشده است. مثلاً زنی است که شوهر ندارد. شوهرش از دنیا رفته یا طلاق گرفته یا اصلاً کسی نیامده و ازدواج نکرده و سن او گذشته است. کسی به عنوان زن اول با او ازدواج نمیکند. اما به عنوان همسر دوم میشود. این را گذاشتهاند برای زنانی از این دسته که بدون خانواده نمانند. این را نگذاشتهاند که مرد برود ازدواج دوم و سوم و چهارم بکند زن اولش را نابود کند. زنان و مردانی که سنشان گذشته و نتوانستهاند ازدواج دائم بکنند، دو راه دارند. یا به گناه و روابط نامشروع و انحرافات جنسی بیفتند یا عقده جنسی و عاطفی برای او پیش بیاید. این از نظر اقتصادی، از نظر عاطفی، از نظر جنسی تنهاست. امکان ازدواج دائم نیست. برای اینکه به گناه نیفتد. عقده جنسی و بیماریهای عصبی و روحی هم پیدا نکند، گفتهاند اگر کسانی نتوانند ازدواج دائم بکنند میتوانند خانواده موقت تشکیل بدهند. الان ما چند میلیون دختر و پسر داریم که سنهایشان بالا رفته و نتوانستهاند خانواده دائمی تشکیل بدهند. اینها چه کار کنند؟ این را برای آنها گذاشتهاند. گفتهاند زنها و مردها، دخترها و پسرهایی که در هر صورت با هم روابط دارید، حالا چه صیغه باشد و چه نباشد، شما با هم مشغول هستید، پس بیایید این را مشروع کنید. این را اخلاقی کنید. شما یک جامعه به من نشان بدهید که روابط خارج از خانواده در آن نیست. هیچ جامعهای وجود ندارد. میگویند ایران ما، ایران اسلامی است. در همین ایران اسلامی هم هست. روابط خارج از ازدواج و تعهد دائمی زیاد است. ازدواج موقت که گفتند، گفتهاند این روابطی که هست و کاری هم نمیتوانی بکنی و همه جای دنیا هم هست و همیشه هم بوده و همیشه هم خواهد بود، بیایید و به آن یک سامان اخلاقی و حقوقی بدهید. یک تعهد متقابل اخلاقی و حقوقی باشد. ظلم نشود. مخصوصاً به زن ظلم میشود. بیایید و یک چهارچوب داشته باشید. بگویید ما با هم هستیم، نتوانستهایم خانواده دائمی تشکیل بدهیم. الان هم نمیخواهیم. حالا شاید بعداً بخواهیم ولی الان نمیخواهیم یا نمیتوانیم. خیلی خوب. شما که نتوانستی یا به گناه میافتی یا مرض جنسی و جسمی و روحی و اعصاب پیدا میکنی، چون زن و مرد هم به لحاظ جنسی به هم احتیاج دارند و هم به لحاظ عاطفی، مثلاً بنشینند با همدیگر حرف بزنند و به هم نگاه کنند. یا به گناه میافتی و یا به عقده جنسی و نمیتوانی خانواده دائم تشکیل بدهی، یک خانواده موقت تشکیل بده. بگویید ما یک خانواده 5 ساله هستیم. نمیتوانی یک خانواده 5 ماهه باشید. این اشکالی ندارد. این را گذاشتند به عنوان پلههای اضطراری برای زنان و مردانی که نتوانستهاند مسیر عادی را بروند. حالا یک کسی بگوید گفتهاند ازدواج موقت جائز است. زن و بچه و زندگی دارد. شروع کند و هر هفته یا هر ماهی با یک زنی رابطه بزند. یا یک زنی بگوید خب دیگر، اگر ازدواج موقت هست چرا ازدواج دائم بکنم؟ من هر ماه با یک مرد باشم. میتواند. قانوناً اشکالی ندارد. یک زن میتواند ازدواج موقت با هزار مرد بکند و یک مرد هم میتواند با هزار زن ازدواج کند. مانع شرعی و قانونی ندارد ولی مگر فلسفه ازدواج موقت این است؟ مگر فحشای اسلامی است؟ مگر فاحشه بازی اسلامی است؟ نه. این برای آن کسانی است که به بنبست خوردهاند. یکی از مسائل امداد کمک رساندن به این مشکلات جنسی جامعه است. حتماً باید کمیته امداد و نهادهایی از این دست یک پروژه دقیقی برای مسائل جنسی داشته باشند. ازدواجهای دیر شده، طلاقهای رو به تزاید، بحران درست میکند. فساد اخلاقی و جنسی درست میکند. عقدههای روحی و عصبی درست میکند. بعضی از دعواها هست که ریشهاش اینجا است. هیچکس نمیداند و اگر بدانند هم نمیگویند. طرف شوهر دارد ولی از نظر عاطفی و جنسی ارضا نمیشود. یا شوهر ندارد. این در خیابان باید دائم رفتار جنسی انجام بده. این خلأ را باید پر کند. یک عقده جنسی است که باید مدام سیگنال بدهد. علامت بدهد. یا مردی که زنش او را درست به لحاظ عاطفی و جنسی ارضا نمیکند. رابطه درستی با هم ندارند. یا زن ندارد. معلوم است که نگاه این در خیابان به همه زنها نگاه مریض است. یعنی اول که با طرف حرف میزند نگاه میکند ببیند قیافهاش چطور است، هیکلش چطور است، با این میشود رابطه زد یا نمیشود. مریض است. قرآن حتی به زنهای پیامبر(ص) میفرماید میگوید وقتی که حتی با مرد مسلمانی که مؤمن هستند و به حساب جزو اصحاب هستند و میآیند درب خانه حرف میزنید صدای خود را کش ندهید. با ناز و ادا حرف نزنید. بعضی از اینها «فی قلوبِهِم مرض...»، بعضی از مردها بیمار هستند. «فی قلوبِهِم مرض» یعنی بیمار جنسی هستند. یعنی تو داری معمولی حرف میزنی و او لذت میبرد. اصلاً دوست دارد الکی با تو حرف بزند. در این بازارها دیدهاید که مثلاً یک پیرزنی میخواهد چیزی بخرد و بعضی از فروشندهها میگویند میخواهی بردار و نمیخواهی برندار. برو دنبال کارت. بعد مثلاً یک خانم جوان میآید که یک مقدار اهل گفتگو و گفتمان است. همینطور الکی 20 دقیقه با او حرف میزند. نه این هم هست، شما میخواهی این را کجا مصرف کنی؟ یکی دیگر هم هست. همینطور نیم ساعت حرف میزند. اینها «فی قلوبِهِم مرض» هستند. قرآن میفرماید بعضی از مردها «فی قلوبهم مرض» اینها بیمار جنسی هستند. انحراف جنسی دارند. به یک زنی که نگاه میکند نمیگوید این خواهر من است، این هم یک انسان است، بنده خداست. این فقط میخواهد تفریح کند و تا جایی که تو میدان بدهی جلو میآید. یک مشکل این است. امام(ع) میفرماید کمک کنید که یکی از مشکلات و نیازها هم اینها است. حالا دقت کنید. بازی کردن با قوانین دین این است. یعنی ازدواج موقت برای چیست و تو برای چه استفاده میکنی؟ یعنی سوء استفاده میکنی و از آن یک ابزار فساد میسازی. ازدواج مجدد این است که یک خانمی که بچه دارد یا ندارد، اصلاً شأن نزول ازدواج مجدد راجع به یتیم است. نه بحث اینکه مردها بروند زن بارگی و زن بازی کنند. بحث یتیم و بحث سرپرستی است. حالا من سوال میکنم مرد فاسد برای اینکه با زنان متعدد رابطه داشته باشد، لازم است که چند ازدواج بکند؟ یا احمق است کسی که چند ازدواج بکند. مرد فاسدی که میخواهد با زنان متعدد رابطه داشته باشد اصلاً ازدواج نمیکند. تعهد نمیدهد. ازدواج موقت هم نمیکند. همینطور ترمز میزند و میگوید سوار شو بریم. بهترین روش است. مجبور است ازدواج کند و تعهد بدهد و برای خودش درد سر درست کند. میگوید ما میخواهیم دو زن بگیریم باید دو خانه داشته باشیم، دو اجاره خانه بدهیم، خرج دو خانه بدهیم، به دو خانه جواب بدهیم. برای خودت درد سر درست میکنی؟ مگر مغز خر خوردهای. داخل خیابانها ریخته است. تو ترمز بزن خیلی از آنها سوار میشوند. اصلاً حرف هم نمیزند. برای چه ایستادی؟ نه این میگوید برای چه ایستادهام و نه او. سوار میشود و با هم میروند. هم اقتصادیتر است، هم تعهدات جنبی ندارد، هم گرفتاری قانونی ندارد و هم تعهد شرعی ندارد. میگوید آقا وقتی اسلام گفته ازدواج مجدد برای مرد خواسته مردها لذت جنسی و زنبارگی داشته باشند. نه. این برای زنانی است که معمولاً بحث بچه هم دارند و کسی با او ازدواج نمیکند و بیسرپرست است. این پذیرش مسئولیت یک زن دیگری است که به لحاظ اقتصادی و به لحاظ اجتماعی او و احیاناً بچههای یتیمش سرپرستی بشود. اصل اسلام این را گفته است. ولی بعضیها سوء استفاده میکنند. من یکی از این آقایان را دیدم که میگفت آقا اسلام گفته ازدواج مجدد و ازدواج موقت و تند تند از این ازدواجها ردیف میکرد. بعد یکی از دوستان گفت برای چه این کار را کردی؟ گفت آقا ثواب دارد. گفت همه ثوابها را تو باید بکنی؟ این همه پسر و دختر مجرد با سنها بالا هستند، ثواب این است که اینها را به هم برسانی. میخواهی همه ثوابها را خودت بکنی؟ چنانچه یک کسی از این ازدواجهای موقت و مجدد میکرد و خبر به امام(ع) رسید. فرمودند به اینجا بیاید. فرمودند چه کار میکنی؟ گفت آقا حلال است. فرمودند اینها مگر برای توست؟ تو مگر زن و بچه و زندگی نداری؟ خیلی عجیب است. امام فرمودند برای تو که به دنبال لذت و سور چرانی هستی این ازدواج موقت و مجدد مثل زناست. اینها برای تو نیست. پس مشکلات جنسی طبقات محروم را به فکر باشید. دختر خانواده محروم گرفتار تنفروشی نشود. پسر خانواده محروم به این فکر نیفتد که من که دیگر نمیتوانم ازدواج کنم، پس بروم خودم را از همین راههای حرام تأمین بکنم و ارضا بکنم. اینها مسائل بزرگی است. نکته دیگر سوء استفاده از قوانین است. عرضم را با دو، سه حدیث از امام حسن عسگری(ع) ختم کنم. بازی با قانون، بازی با شرع، بازی با مواد و قوانین رسمی که هدف آن یک چیز است و تو کار دیگری با آن میکنی. یک نمونه در مسائل اخلاق و حقوق جنسی اینها بود. حالا در مسائل چطور است. طرف به امام(ع) نامه مینویسد. امام(ع) در بازداشتگاه هستند. میگویند آقا با این مشکل چه کار کنیم؟ اگر یک کسی از کسی طلب دارد، موقع بدهی او رسیده، پول ندارد و به جای آن خوراکی میدهد، پنبه میدهد، زعفران میدهد. قیمت تعیین نکرده است. دو، سه ماه قیمت آن زعفران یا خوراک یا زیاد میشود یا کم میشود. تغییر میکند. کدام قیمت را حساب کنیم؟ طلبکار میتواند قیمت روزی را که داده حساب کند، میتواند قیمت دو، سه ماه بعد را حساب کند. هر دو را هم میگویند وجه قانونی دارد. امام(ع) فرمودند همان روزی که خوراک را داده چه قیمتی داشته است؟ چرا میخواهی سر خودت و او کلاه بگذاری؟ چرا پیچ میدهی؟ چرا با قوانین بازی میکنی؟ خودتان میدانید کدام کلاهبرداری است و کدام کلاهبرداری نیست. آن روزی که خوراک را به تو داده ما به ازای آن در جامعه چه چیزهایی را میتوانسته بگیرد و معامله کند؟ چه ارزشی داشته است؟ میگوید سوال کردم آقا یک کسی یک نفر را اجیر کرده که برای من کاری را بکن. ساختمان بساز یا هر کار دیگری و مزد هم این باشد. نگفته چه. حالا میشود کم حساب کرد و میشود زیاد حساب کرد. طبق قیمت روزی که پول را میدهد حساب کند یا قیمت روز محاسبه حساب کند؟ فرمودند همان روزی که با هم قرار گذاشتند. چرا میخواهید با قانون بازی کنید؟ ببینید این کارها متأسفانه الان بین ما هم هست. خودت میدانی که ارزش این، اینقدر است. چرا سراغ یک ماده قانونی یا فتوایی میگردی که کار تو را راه بیندازد. مثل یهود و روز شنبه. حرام است. جناب کلینی نقل میکند که «محمد بن حسین» میگوید به امام حسن عسگری(ع) نامه نوشتم که کسی به کسی امانتی داد. او اعتنا نکرد و رفت آن را در خانه همسایه گذاشت و آنجا از بین رفت. درست رعایت نکرد. این وظیفهای دارد؟ فرمودند حتماً وظیفه دارد. وقتی کسی به تو اعتماد میکند و چیزی را پیش تو میگذارد هم به شعور و عقل تو اعتماد کرده و هم به انسانیت تو اعتماد کرده است. تو به او خیانت کردهای. حتماً ضامن است. گفت عمداً این کار را نکرده است. گفت خود این که عمداً نکرده عمد است. وقتی که چیزی را پذیرفتهای و در جای دیگری میگذاری، به تو اعتماد شده است، تو قبول کردهای و تعهد دادهای، وقتی وا میدهی و محل نمیگذاری و جدی نمیگیری، از همان جا بدهکار شدهای. دوباره یک نفر نامهای به امام حسن عسگری(ع) میدهد و میگوید کسی در روستا یک قناتی دارد و کس دیگری میخواهد قنات دیگری بزند. فاصله این دو باید چند متر باشد؟ میخواهد یک رقم و عددی بگیرد که بعد برود و بگوید امام حسن عسگری(ع) فرمودند اینقدر متر باشد. امام(ع) چه جوابی میدهند؟ گوش کنید. میفرماید زمین سفت با زمین نرم فرق میکند. معیار و عدد به تو نمیدهم. ملاک این است که به او صدمه میزنی یا نمیزنی. این ملاک است. عدد بدهم زمین سفت چند متر است، زمین نرم چند متر است. فرق میکند. عمق آب در این زمین چقدر است و در آن زمین چقدر است. تو ابزار داری و او ندارد. خیلی چیزها فرق میکند. امام حسن عسگری(ع) فرمودند چرا به دنبال عدد و رقم میگردی؟ من یک ملاک به تو میدهم. حق همدیگر را ضایع نکنید. تو حق داری، او هم حق دارد. به اندازهای که هیچ یک به دیگری ضرر نزنید. اینها مکاسب محلله و محرمه است و همه خیال میکنند شغل حرام فقط همین است که در شیر آب ببندی و ده برابر قیمت بخری. امام حسن عسگری(ع) میفرماید همه اینها کلاهبرداری است ولو قانونی هم درست کنی. میگوید یک کسی یک آسیابی در کنار روستایی دارد. صاحب روستا، آنهایی که در آن روستا هستند میخواهند آب را از مسیر دیگری ببرند و برای همین آسیاب این شخص تعطیل میشود. میخواهند مسیر رودخانه را عوض کنند و برای همین آسیاب این آسیابان تعطیل میشود. آب خودشان است و در زمین خودشان است. میگویند تا حالا از این مسیر میآمده و حالا ما میخواهیم این مسیر را در باغ خود عوض کنیم. حالا اینکه یک آسیاب آنجا از کار میافتد چه میشود؟ حق دارند؟ امام(ع) فرمودند نه، حق ندارید. از خدا بترس. آب من است و زمین است یعنی چه؟ همه شما باید استفاده کنید. فرمودند به معروف عمل کن. ببینید معروف اینجا چیست؟ امر به معروف چیست؟ معروف یعنی چیزی که افکار عمومی و عرف همه میفهمند که این کار درست است و این کار نادرست است. حالا تو برای آن ده ماده قانونی هم بیاور. همه میگویند آقا کلاهبرداری میکنی. حالا عذر شرعی هم بیاور و کلاه شرعی هم بگذار. امام حسن عسگری(ع) فرمودند از خدا بترس، به معروف عمل کن. به برادران خود و به یکدیگر صدمه نزنید. آخرین بخش در بحث امداد مسئله فرهنگ عمومی و به خصوص فرهنگ دینی است. فقط بحث این نیست که شکم آنها سیر شد، شرف آنها را هم رعایت کردیم و بیاحترامی نکردیم و شادشان هم کردیم. حالا تازه آدمهای سیرِ خندانِ خوشحالِ محترم شدهاند. خب ممکن است یک کسی این صفات را داشته باشد و باز هم یک خوک باشد. شما به یک خوک هم توهین نکن، آن را اذیت نکن، علف و غذا را جلوی او بریز، آن را نوازش هم بکن، خوشحال هم بکن و خوک را قلقلک هم بده. تازه یک خوک شده است. انسان نیست. اگر آن شعور دینی و ایمان و اعتقاد درست نباشد، رابطهاش با خدا و با خلق مدیریت الهی نشود. این یک بخش دیگر است. چه در وقف، چه در نذر، چه در خدمات و امدادرسانی، چه در کمیته امداد باید همه جا به آن توجه داشته باشید. در برابر انحرافات فکری و فرهنگی و دزدهای عقیده هوشیار باشید. به تعبیر امام(ع) که فرمودند اینها هم «قطاع الطریق» هستند. راهزن هستند. راهزن فکر، راهزن فرهنگ، راهزن اخلاق و سبک زندگی هستند. فرمودند در برابر اینها بایستید. بخشی از هزینه و بودجه کشور و امداد باید صرف فرهنگ صحیح بشود. همه چیز شکم نیست. شعور هم هست. صرف اصلاح و تربیت بشود. به امام حسن عسگری(ع) خبر دادند شخصی به نام «احمد بن هلال» این طرف و آن طرف راه میافتد و اینقدر خودش را معنوی و عارف جا انداخته، با صدای نازک، با سر پایین، طوری میرود که همه به او دست میزنند و تبرک میکنند. به کفش و درب خانه او دست میزنند. صوفیبازی و خودنمایی است. این که بود؟ این قبلاً از یاران امام حسن عسگری(ع) بود. یعنی هم دین را میشناخت، هم در خط صحیح بود و هم با حلقه امام حسن عسگری(ع) مرتبط بود. وقتی امام حسن عسگری(ع) بازداشت شدند این دکان باز کرد. وسوسه شد. گفت این همه مرید، این همه دنبالهرو، این همه احترام، این همه پول است. به من میگویند دین را بگو. چون به امام حسن عسگری(ع) وصل بود. یک مرتبه وسوسه شد. مردی که جزو اولیای دین است یک مرتبه خائن به دین در میآید. دقت کنید. «احمد بن هلال» اینقدر فریب داده که وقتی نیروهای خاص امام حسن عسگری(ع) در بازداشتگاه به ایشان گزارش میدهند که او خط عوض کرده و آدم سابق نیست و دچار فساد مالی و فساد عقیدتی شده و سوء استفاده و کلاهبرداری میکند و حتی به اسم شما از خودش دین میسازد. 54 بار پیاده به حج رفته است. اینقدر در افکار عمومی و شیعه محترم شده بود که وقتی امام حسن عسگری(ع) پیغام داد این از ما نیست و منحرف است و کسی دیگر به او رجوع نکند و او حرف مفت میزند و فاسد شده است، خیلیها باور نمیکردند. نقل شده که امام حسن عسگری(ع) از بازداشتگاه برای نمایندگان خود در عراق نوشتند «اِحضر الصوفی المتصنع...»، از این صوفی ریاکار، از این معنویت انحرافی، عرفان قلابی، عارف قلابی پرهیز کنید. این آدم، آدمِ قبل نیست و فاسد است. هر چه راجع به دین میگوید، هر چه از ما نقل میکند را زیر سوال ببرید. دیگر کسی به او کمک پولی نکند. از او سوال نکنید. دورش را گرم نکنید. این فاسد شده است. همان موقع هم ما آدمهایی داشتهایم که در درجه یک بودهاند، از اصحاب ائمه بودهاند و بعد هم خیانت کردهاند. اینقدر این آدم محترم بود که آنهایی که در عراق بودند و از حلقه شیعیان امام حسن عسگری(ع) بودند باور نکردند که امام حسن عسگری(ع) راجع به ایشان این حرف را زده است. یک تیمی به رهبری «قاسم بن علا» از کوفه و بصره و جاهای مختلف دیگر عراق فرستادند که به منطقه عسگرین بروند و از خود امام(ع) با یک واسطهای به طور مستقیم بشنوند. پیش امام(ع) آمدند و گفتند آقا از طرف شما چنین خبری راجع به «احمد بن هلال» آمده است. ایشان که این همه به شما نزدیک بود، آن همه خدمات داشت، 30 سال خدمات فرهنگی و اجتماعی، تقوا، زهد و مبارزه داشت. شما راجع به ایشان این را گفتهاید که او مصنع و ریاکار و دروغگو و کلاهبردار شده است؟ امام(ع) فرمودند بله. خدایش نیامرزد. آن امر و دستوری که از طرف ما در مورد این کلاهبردار به شما رسید درست است. این آدم در این سالهای اخیر گناهانی کرد که بخشیده نخواهد شد و خداوند او را عفو نخواهد کرد. بدون ارتباط و اجازه با ما مستبدانه از این موقعیت دینی استفاده کرد و هر غلطی که خواست کرد و دیکتاتوری به راه انداخت. دیکتاتوری فرهنگی به راه انداخته و اسلامسازی و فرقهسازی کرده و تشیع قلابی ساخته و طبق هوسهای نفسانی خود عمل کرده است. در این چند سالی که با من ارتباط مستقیم نداشته خودش یک باند و یک فرقه بین شما درست کرده است و بدانید که چنین کسی را خدا اراده کرده است که به دوزخ بفرستد و من منتظرم که هر چه زودتر خدا مرگش را برساند. ببینید حساسیت امام حسن عسگری(ع) راجع به تهاجم فرهنگی حتی به اسم دین و مذهب چقدر است. از داخل به اسم تشیع، به اسم دین، به اسم عرفان و بعد در مورد دیگری به «ابو هاشم» فرمودند این تیپهایی که اداهای مذهبی و عرفانی در میآورند ولی عقاید درستی ندارند و به طور پیچیدهای دنیا را تعقیب میکنند، «الا انهم...»، بدانید همچین تیپهایی پیدا میشوند. «قطاع طریق المؤمنین...»، اینها راهزن مؤمنین هستند. «قطاع طریق» به معنی راهزن است. اینها مسیر جامعه دینی را راهزنی میکنند. «و الدُعاةُ اِلی نِحلَةُ المُلحِدین...»، دعوت اصلی آنها به سمت مکاتب الحادی است. «نحله» به معنی ایسم و مکتب است. به اسم عرفان در پشت صحنه الحاد و بیدینی میکنند. مثل عرفانهای سکولار که الان هست. «فَمَن اَدرَکَهُم فَلیَحذَرهُم...»، هر کس به این تیپها یعنی عرفانهای کلاهبردار برخورد که به ناموس و اموال و جان و مقام شما به اسم دین و مذهب طمع دارند، «فَمَن اَدرَکَهُم فَلیَحذَرهُم...»، هر کس اینها را دید و به اینها برخورد از اینها پرهیز کند. «و الیَصُن دینهُ و ایمانه...»، دین و ایمان خود را از دست اینها حفظ کنید. پس یک بخش هم این امداد فرهنگی است. کمیته امداد، امداد فرهنگی، امداد فکری، امداد در حوزهی معنویت و اخلاق بکند. الان متأسفانه ما به خاطر بعضی از خلأها و فقرهای معنویتی که داریم، معنویتهای قلابی رایج شده است. الان چند امام زمان در زندان داریم. زن امام زمان در زندان است. حضرت عیسی در زندان داریم. حضرت خضر الان در زندان است. در همین زندان مشهد چند امام و پیغمبر داریم. الان دو، سه خدا در زندان هست. جدی میگویم. نخندید. همین الان چند خدا در زندان هستند و چه کسانی به دنبال اینها راه میافتند؟ همین آدمهایی مثل ما، آدمهای مذهبی و متدین هستند. دیوار خانه طرف ترک برداشته بعد میگوید شکل عصای حضرت موسی است. شاخ بز اینطور در آمده و اینطور رفته و او میگوید ببین، نوشته لا اله الا الله. مگر خدا قرار بوده به این شکل بحث بکند و کسی را مسلمان بکند؟ بعد به آن واجبات عمل نمیکند. نمازش را درست نمیکند. روزه نمیگیرد و به شاخ بز چسبیده است. مشکلات اینهاست. در برابر فرهنگ فاسد مادی که از غرب برای فاسدسازی نسل و فروپاشی خانواده پمپاژ میشود هم احتیاج به امداد دارد. انشاالله موفق باشید و التماس دعا.
و السلام علیکم و رحمت الله
هشتگهای موضوعی